معنی کربلای معلا

حل جدول

کربلای معلا

تابلویی از کمال الملک


کربلای سابق

نینوا


کربلای قدیم

نینوا


از شهرهای عراق

کربلای معلا


تابلویی از کمال الملک

آتش بازی در اردو، تالار آینه، زرگربغدادی، فالگیر بغدادی، کاخ گلستان، کربلای معلا

آتش بازی در اردو، تالار آینه، زرگر بغدادی، فالگیر بغدادی، کاخ گلستان، کربلای معلا


قبرستانی در مکه مکرمه

معلا

لغت نامه دهخدا

معلا

معلا. [م ُ ع َل ْ لا](ع ص) برافراشته و بلند کرده و برداشته.(ناظم الاطباء). بلند. عالی. دارای علو. رفیع:
طالعش را شهسواری دان که بار هودجش
کوهه ٔ عرش معلا برنتابد بیش از این.
خاقانی.
خاقان اکبر کز فلک، بانگ آمدش کالامر لک
در پای اودست ملک، روح معلا ریخته.
خاقانی.
گر به مکه فلک و نور مجزا دیدند
در مدینه ملک و عرش معلا بینند.
خاقانی.
حضرت ستر معلا دیده ام
ذات سیمرغ آشکارا دیده ام.
خاقانی.
- درگاه معلا، درگاه بلند و رفیع.(ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

معلا

(مُ عَ ل لا) [ع. معلی] (اِمف.) برافراشته، بلندمرتبه.

فرهنگ عمید

معلا

برافراشته، بلند‌شده،
بلندمرتبه،


معلی

معلا

فرهنگ فارسی هوشیار

معلا

(اسم) رسم الخط فارسی برای معلی. معلات (معلاه) . (اسم) بلندی قدر شرف بزرگواری جمع: معالی (این مفرد در فارسی مستعمل نیست) .

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

کربلای معلا

404

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری